وي اولين مۆذن مسجد امام حسين عليه السلام در قاهره بود و چنان‌ كه آثار به‌ جاي مانده از تلاوت‌ها و ابتهالاتش گواهي مي‌دهد، وي فردي نابغه و توانا در علم موسيقي بود، همچنين بر فنون و قواعد تلاوت قرآن كريم تسلط و چيرگي كامل داشت.
متن كامل اين مطلب را مي توانيد در اينجا مشاهده كنيد
دسته ها :
دوشنبه یازدهم 9 1392 1:15 بعد از ظهر

استاد سيد نصرت الله حسني بالاجاده فرزند (ابوطالب) متولد 8/2/1328 اهل و متولد و ساكن روستاي بالاجاده (بخش سدن رستاق غربي از توابع شهرستان كردكوي استان گلستان)مي باشد .

وي در خانواده اي مذهبي و متدين رشد يافته است.ايشان با وجود آنكه والدينش از سواد بهره اي نبرده بودند دوران ابندايي را در مدرسه رادكان بالاجاده ؛ دوره دبيرستان را در مدرسه نظامي و بقيه تحصيلات خويش را در دبيرستانهاي خرد و شبانه استرآبادي تا مقطع ديپلم در رشته علوم طبيعي گذراند ، سپس در سال 1352 وارد بانك تجارت شد اما به دليل علاقه و عشق وافري كه به شغل معلمي داشت پس از مدت يكسال وارد آموزش و پرورش گرديد و در مدت خدمت 30 ساله خود در مقاطع و مسوليتهاي مختلف به انجام رسالت خويش پرداخت.

نامبرده عشق و علاقه اي خاص به ائمه داشته و از دوران طفوليت به مداحي و مراثي خواني مي پرداخت و با توجه به ذوق و استعداد سرشار و ويژه كه در سرودن شعر و نگارش مقالات داشت به صورت پراكنده به سرودن اشعارمذهبي و در شروع جرقه هاي انقلاب با توجه به حضور فعال در آن برهه به سرودن اشعار انقلابي و در زمان هشت سال جنگ تحميلي به سرودن اشعار حماسي و ملي ـ وطن گرايانه در حفظ دستاوردهاي انقلاب پرداخت.

استاد حسني در سال 1373 (با سرودن شعر برار چمتا به دوش، در همايش گويشهاي محلي در سطح كشور كه در سالن همايشهاي دانشگاه تهران برگزار گرديد ) به طور جدي پا به عرصه شعر و ادب فارسي نهاد و در قالبهاي غزل – مثنوي – رباعي-دوبيتي ، با گويش فارسي و محلي مازندراني (گيلكي) و محلي منطقه غرب استان گلستان ؛ بالغ بر 6335 بيت در 347 عنوان شعر سرود كه مضامين آن بعضاً مدح و ثنا – عاشقانه- عارفانه- پنديات – حماسي و...بوده است كه نشان از استعداد سرشار ايشان دارد .

نامبرده در حال حاضر بازنشسته آموزش و پرورش بوده و هم اكنون نيز به سرودن شعر، مراثي خواني و مداحي مي پردازد ، براي ايشان از درگاه خداوند يكتا سلامتي و توفيقات روز افزون را مسئلت داريم.

 
سه شنبه بیست و ششم 7 1390 4:32 بعد از ظهر
 

جمشيد قائمي فرزند صفرعلي و طوبا در تاريخ 1 فروردين 1339 خورشيدي در بالاجاده از توابع شهرستان كردكوي واقع در استان گلستان متولد گرديد.ايشان دوره شش ساله اول تحصيل خود را در دبستان رادكان بالاجاده و فردوسي  گرگان گذراند. دو سال اول و دوم متوسطه را در دبيرستان انديشه كردكوي و سال سوم را در دبيرستان ملي (خرد) گرگان سپري نمود. سال چهارم متوسطه را در دبيرستان سعدي گنبد كاووس و سال پنجم و ششم را نيز در دبيرستان هاي (ايران شهر) و (استرآبادي) گرگان به تحصيل ادامه داد و در سال 1358 خورشيدي موفق به اخذ ديپلم طبيعي گرديد. وي سپس دوره ليسانس را در سال 1370 و دوره فوق ليسانس را در 1374 و مدرك دكتراي خود را در سال 1386 در رشته تاريخ از دانشگاه آزاد اسلامي اخذ نمودند و در تاريخ 10 تيرماه 1389 درگذشتند.
مرحوم دكتر جمشيد قائمي (پژهشگر و شاعر) از سال ها پيش، در زمينه هاي تاريخ، فرهنگ عاميانه ي تبري و آثار تاريخي گلستان و ... مشغول تحقيق بوده و  از سال 1378 در پست هاي مختلف مديريتي از قبيل مدير گروه تاريخ، مدير پژوهشي دانشگاه و مدير پژوهشي دانشكده علوم انساني با دانشگاه آزاد اسلامي شهر ري به همكاري پرداخته بودند. ايشان يكي از مؤلفين واژه نامه ي بزرگ تبري بوده كه جلد اول آن در بهار 1377 خورشيدي به چاپ رسيده است.

 

آثار ايشان

1- واژگان بزرگ تبري، ج 1

2- سورم سرا (نگاهي به بالاجاده ي كردكوي) با همكاري كريم الله قائمي

3- زبانزدها و ضرب المثل هاي مازندراني ج ا (كارگروهي )

4- صحيح نسخه خطي "روزنامه مازندران"

5- فرمانروايان مازندران

6- برج رادكان، در قلمرو مازندران، ج 3 - به كوشش حسين صمدي، تهران، حاجي طلايي،1374 ، صص 181-191

7- طغيان حسينقلي خان جهانسوز در استرآباد و مازندران (نامه خوارزمي) گرگان

8- مرز تاريخي مازندران و گرگان كجاست؟، هفته نامه (پيك خزر)

9- ظل السلطان و حكومت مازندران  و گرگان(1277 - 1279 هـ ق)، تاريخ البرز، مجموعه مقالات پيرامون تاريخ مازندران، گيلان، گلستان و سمنان، ج 1 ، به كوشش: تيساپه اسدي، قائم شهر: روجا، بهار 1378، صص 21-30

 

اشعار

1- جواديان كوتنايي

2- گيله وا

3- نسيم 1

4- نسيم2

سه شنبه بیست و ششم 7 1390 4:21 بعد از ظهر

قال رسول الله (ص): اَشرَفُ المَوتِ قَتلُ الشَّهادَهٌ

همين تربت پاك شهيدان است كه تا قيامت مزار عاشقان و عارفان دارالشفاي آزادگان است. امام خميني(ره)

مهمترين خاطرات و ماندگار ترين لحظات از افراد تنها بسته به وجود خارجي افراد نيست، چه بسا افرادي كه با وجود فناي جسم خاطرات زيبا از خود به يادگار گذاشته اند.اما خاطرطي كه از برادر شهيد برجا مي ماند ماندني تر و خواندني تر است.


در سه دهه آخر سنه 1346(1/12/1346) غنچه ايي از باغ بهشت با طراوت خاص خويش به گلستان خانواده اي افزوده شد وبا عطر فرح بخش وجودش بوستان خانواده را مزين نمود. اين كودك نيك فرجام كه با طينت پاك خلق شد، محمد جعفر نام گرفت و در جمع خانواده ايي پر تلاش و مذهبي كه طريق معيشت دوران از راه خاك بوده با زحمات بي شائبه والدينش دوران كودكي را پشت سر گذاشت.

قبل از ورود به دبستان مطابق رسم معمولي خانواده به محيط مصفاي مكتب خانه وارد شد و قرآن را فرا گرفت.زان پس براي فراگيري علوم پيشرفته امروزي به دبستان رفته.اما به علت بعضي مسائل جانبي وضعيت درس ايشان در حد مطلوبي نبود و به همين علت در سال سوم راهنمايي بدون كسب مدرك قبولي تحصيل را رها كرده و براي پر كردن اوقات بيكاري به اموري نظير بنايي و كشاورزي پرداخت.


وجود محمد جعفر سرشار از محبت و صميميت بودو هميشه با خواهر و براردهاي كوچكترش توصيه مي كرد كه به فراگيري علوم قرآني بپردازند.

او علاقه فراواني به جبهه رفتن داشت، عضو بسيج محله شد و يك هفته آموزش نظامي را فراگرفت. او تصميم داشت به عنوان بسيجي به جبهه برود ولي به علت بيماري به او اجازه رفتن ندادند و پس از آن در آزمون نيروي هوايي موفق به كسب نمره قبولي شد. اما به علت اعزام شدن به خدمت سربازي نتوانست به اين آرزوي خود جامه عمل بپوشاند. چهار ماه خدمت آموزشي را در پادگان چهل دختر به اتمام رساند و بعد از آن به منطقه سردشت اعزام شد.

او هر بار كه مرخصي مي آمد سخنانش سرشار از عشق به خدا بود و سيرتش نشان ميداد كه شربت شهادت را خواهد نوشيد.

روزي خواهر شهيد از مادر تقاضاي چارد مشكي كرد، اما مادر مخالفت مي كند. چون دخترك كوچك بود، برايش چادر گلدار دوخت. محمد جعفر عزيز كه ناظر گفتگوهايشان بود گفت: صبر كنيد من به زودي شهيد ميشوم بعد براي شما چادر مشكي مي گيرند.

گاهي اوقات به قبرستان كنار روستا مي رفت و كنار آرامگاه پدر بزرگ مي نشست و ميگفت: به همين زودي مرا هم اينجا مي آورند و كنار تو دفن مي كنند.

آخرين بار كه محمد جعفر براي مرخصي آمد، قبل از رفتن به جبهه خواب ديد، ساختماني با فرش هاي ملون و انواع زينت ها و فضاي معطر كه گويي از بهشت است به او ندا ميرسد كه اينها همه مال تو و اينجا جاي توست.

وقتي كه بيدار شد خواب را براي پدر بيان مي كند، پدر كه اصل مطلب را فهميد دانست كه محمد جعفرش سفر طولاني در پيش دارد.محمد جعفر براي آخرين بار همه خانواده را وداع گفت و عزم ميدان كارزار گرديد و در سوم خرداد 1366 به درجه پر فيض شهادت در منطقه سردشت به علت اصابت گلوله به ناحيه مغز نائل آمد.

وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ الله اَمواتاً بَل اَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يَرزِقُون. ((گمان مبريد كسانيكه كشته شده اند در راه خدا مرده اند، بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان روزي مي خورند.)) .:آل عمران-169:.


نه تنها محمد جعفر زنده است، بلكه خاطرات او براي ابد در ذهن همه جاودان خواهد ماند. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

به نقل از سايت : بالاجاده

سه شنبه بیست و ششم 7 1390 3:58 بعد از ظهر

زنان محلي در گذشته وقتي از علايم بارداري خود آگاه مي شدند سعي مي كردند موضوع از ديگران به خصوص والدين خود مخفي بماند اما وقتي به گرمابه مي رفت موضوع براي زنان با تجربه روشن مي شد.در دوران بارداري ،مسئوليت زن دو برابر بود واز اين جهت در آشاميدن و تحرك ،سعي مي كرد خيلي از خود مراقبت كند سعي مي كرد هميشه پاك باشدواز گفت وشنود حرفهاي زشت خودداري كند زيرا آن را در روح وروان كودك موثر مي دانست در ماه هاي آخر بارداري كمتر در محله ظاهر مي شد ويا به خانه والدين نمي رفت.در اين دوران ،خانواده زن درصددتهيه پوشاك نوزاد(سيسموني)مي افتند كه شامل يك دست لباس كامل براي زائو،يك دست لباس نوزاد،كهنه بچه ،قنداق،آفتابه و گهواره با ابزارش (تنبله=گره كوزه،بالشتك،چيك لله=ني باسوراخي در پهلوجهت ريزش ادرارنوزادپسر،تندوره و...)در باور عامه ، علايم ظاهري زائو،مبين جنس نوزاداست آنها باور دارند:

-اگر شكم زن حامله بزرگ بود دختر واگر كوچك بود پسر مي زايد.

-اگر زن آبستن در دوران بارداري ميل شديد به مربا وشيريني داشته باشد پسر و اگر به ترشي جات وميوه هاي ترش مزه مايل باشد دختر خواهد زاييد.

-زن آبستن كه صورتش لك وپيس شودبچه اش دختر خواهد بود.

-زن آبستن اگر شانه هايش بزرگ شود ،پسر واگر باسنش بزرگ شود دختر مي زايد.

-زن باردار ي كه خيلي از جست وخيز بيفتد دختر خواهد زاييد.

-اگر زن حامله به هنگام نخستين گردش بچه در رحم ،به هر كسي نظر كند بچه اش به شكل او بر مي گردد.

-زن حامله با ديدن ماه شب اول ماه ،اگر صورت يا هر قسمت از بدن خود را بخاراند(دست بكشد)در همان قسمت بدن بچه ،ماه گرفتگي ايجادمي شود.

-زني كه وسط شكمش خط دارد ،دو قلوخواهد زاييد.

-شير آدم نيك يابد تاثير خود را در عادات وصفات بچه مي گذارد.

-كسي كه پس از چند سال حامله شود براي مصون ماندن از چشم زخم،زايمان او را مخفي نگاه مي دارند.

-زن زائورا تا 10روز نبايد تنها گذاشت ،جن زده مي شود يعني مي ترسد.

-اگر در اطراف زن زائو سر وصدا زياد باشد به سبب خالي بودن كاسه ي سرش ،دچار سردرد مي شود.

در گذشته پس از آشكار شدن علايم وضع حمل ،يك نفر به سراغ ماماي محلي (دايه مار)مي رود.دايه مار ابتدا دستور آب گرم مي دهد.سپس دست به كار شده ،عمل زايمان را انجام مي دهد.همسر زائو وبستگان حق ورود به اتاق زائورا ندارند.سپس دايه مار نوزاد را شسته ناف او را مي برد.پس از آن لباس او را از تن مي پوشانندودر قنداق مي پيچند.مادر زائويا مادر شوهر ،مبلغي به عنوان ((ناف سري))به دايه مار مي دهد.پس از عمل زايمان ،مادر زائو ،به جزپوشاك نوزاد،كره حيواني،نبات،كاچي،تخم مرغ محلي،گل بنفشه،گل گاوزبان،و...كه به اين ها اسباب چلي ماري (اسباب زايمان)مي گويندبه خانه دخترش مي برد وده شب در آن جا مي ماند.سعي مي كنندبه زائو غذاهاي گرم بخورانندتا به باور آنها،دخترش هميشه پس بزايد وبه قولي پسرزه باشد.مثل :جوجه خروس،كاچي،گل گاوزبان،و...واز خورانيدن پنير ،سبزيجات ،ترشي جات وگوشت قرمز پرهيز مي كنند.

گهواره بستن :(گره ونداني)

در هفتمين شب زايمان ،(شكم اول زائو)براي نوزادجشني مي گيرندكه به جشن ((گره دنداني))معروف است.هزينه ميهماني آن شب بر عهده مادر زائوست.

مادر زائو وسايلي را كه با خود آورده (شيريني،تخمه،نبات،پتوي بچه،لباس بچه،لباس زائو،وگهواره وابزارآن و...)در معرض تماشاي ميهمانان مي گذارد.ميهماني گره ونداني زنانه است وهر يك از زنان پس از آن كه مادر زائو يا دايه مار فبچه را به گهواره بست ،هديه اي مي دهند.

ده روز(ده چله):

در روز دهم زايمان مراسم ده چله برگزار مي شود يعني دايه مار ،زائووبچه را به گرمابه برده،طبق آيين خاصي آنها را شستشو مي هددر گرمابه با شربت وشيريني وميوه از آن ها پذيرايي مي شود ميهمانان اين روز،زن هاي فاميل هستند كه ميزبان خانواده داماد مي باشند.خانواده زائو ،به حمامي ،مبلغي به عنوان شيريني يا انعام مي دهد .ومادر شوهر هنگام بازگشت زائو وهمراهان از گرمابه ،با اسپندوشاباش از آنها استقبال مي كنند.

چهل روز يا چله:

در روز چهلم زايمان ،نيز زائو براي پاكيزگي نهايي به گرمابه مي روند نا گفته نماند زائو بين دهم تا چهلم زايمان نيز چندين بار به گرمابه مي رود.پس از حمام روز چهلم است كه به اصطلاح پاكيزه شد ومي تواند در هر مراسمي شركت نمايد.

دندان سري:

با ظاهر شدن اولين دندان كودك ،جشني بپا مي كنند كه به آن،دندان سري ،گوينداهل خانه شير برنج (=كه به محلي به آن شير آش گويند)پخته وبراي اقوام وهمسايگان هر يك ،يك كاسه مي برند.والدين كودك به جهت آن كه دندان هاي بعدي كودك زودتر در آيند سكه اي را به دندان كودك مي زنند معمول است هر كسي كه كاسه شيربرنج را دريافت كرد هديه اي (پول ،پارچه و...)به داخل كاسه مي گذارد.

ختنه سوران (چيك وريني):

ختنه سوراني سنتي است كه از قديم در ميان برخي از اقوام مانند يهود رواج داشته يكي از مسايل  مهم در ختنه سوراني سن كودك است.از قديم سعي مي شد كه روز يا سال مفرد انتخاب شود.يعني:روز سوم ،روز پنجم،سال سوم،سال پنجم ويا سال هفتم  كودك.

البته به جزآن سعي مي شد كه با ايام شادي مقارن باشدهمانند:نوروز،يلدا،ميلاد شخصيت هاي مذهبي اجتماعي و...كار ختنه سوراني بر عهده دلاك محله بود.ولي امروزه مردم به پزشك و بيمارستان رجوع مي كنند.براي كودك ،لنگي قرمز و پيراهني سفيد تهيه مي شد.كودك ،روي تشك تميزي كه روي آن ملحفه سفيد پوشانده شده بوددراز مي كشيد مادر كودك وتني چند از اطرافيان ،گرد او نشسته او را با صحبت وشيريني و سر گرم مي كردند.پس از پايان مراسم ،والدين وهر يك از ميهمانان پولي زير تشك يا بالشت او مي گذاشتند.برخي اقوام وخويشاوندان ودوستان خانواده كه در مراسم شركت داشتندپس از حضور درخانه كودك،هديه خود را مي دادند.

 

دسته ها : فرهنگ روستا
سه شنبه بیست و ششم 7 1390 8:53 صبح

عروسي ها در قديم با شكوه تر برگزار مي شد و مدت آن سه روز بود. امروزه اين آداب و رسوم كم رنگ تر شده و در يك يا دو روز پايان مي پذيرد. در عروسي هم خانواده عروس و هم خانواده داماد ميهماني مي دهند. خانواده داماد بخشي از هزينه ميهماني خانواده عروس را مي پردازد. غروب روز اول عروسي عروس را به گرمابه مي برند اين حمام به مار حمام ( حمام مادر) معروف است پول حمامي را خانواده عروس مي پردازد كه در حقيقت به حمامي انعام مي دهند عروس با دوستان خود به حمام مي رفت و عروس در حمام با شربت و شيريني و هندوانه (در تابستان)از همراهان پذيرايي مي كرد. در ضمن همراهان در حمام موهايشان را حنا مي بستند. هزينه ي مهماني خانواده عروس در شب به عهده خانواده ي عروس بود. در غروب از طرف خانواده داماد، برنج ، گوسفند ، روغن، زرشك ،ادويه ،حنا،صابون ، هيزم و .... به خانه عروس مي فرستادند تا بتوانند از ميهمانان خود پذيرايي كنند ، در روز دوم اقوام داماد براي عروس ، لباس آورده و او را به حمام مي بردند . اين حمام به( آروس حمام) عروس حمام معروف است. در اين بار شربت و شيريني به توسط اقوام داماد و عروس به حمام برده ميشود.

تا از عروس و همراهان او پذيرايي شود. پس از آن اقوام داماد به منزل عروس رفته لباس او را به حمام مي بردند. پس از آن عروس را به خانه ي پدرش هدايت مي كنند.انعام حمامي نيز بر عهده داماد است. كه عبارت است : حنا ، صابون ، شيريني ، پول ، تنباكو، و .... و ..... البته حمامي پس از اينكه براي عروس اسپند دود كرد اين انعام را دريافت مي دارد. نا گفته نماند پيش از بردن عروس يا داماد به گرمابه ، گرمابه را از قبل قرق مي كردند تا آنكه عروس يا داماد از حمام باز گردد.

شب دوم عروسي شب حنا بندان است.ميهمانان عروس و داماد هر يك توسط ميزبانان خود پذيرايي مي شوند پس از اينكه ميهمانان عروس شام خوردن فرستاده اي از آنجا به خانواده داماد اطلاع مي دهد كه ميتوانند به منزل عروس بروند و آنها با شادي و هلهله همراه همراه با مويقي محلي و رقص و آواز به خانه عروس ميروند كه بطور معمول در نيمه هاي شب انجام مي شود.

در آن جا براي عروس و داماد ، ميز و صندلي چيده داماد دست عروس را گرفته بايد بر روي صندليهاي خود مي نشستند دو ساق دوش آنها نيز در دو طرف آن دو مي نشستند.پس از آن خاله يا مادر يا خواهر داماد از حنايي كه در داخل مجمع بر روي ميز چيده شده بود كف دست داماد و عروس را حنا كرده ، يكي از اقوام ، حنا را دوبار از دست عروس يا داماد مي گيرد.معمول است كه عروس يا داماد نبايد بگذارند كه در دفعه سوم حنا را از دست آنها بگيرند.در غير اين صورت بدين منزله بود كه عروس يا داماد شرط را باخته است و بايد به آن فرد انعام بدهد.البته اين حنا بستن در خانه داماد(بدون حضور عروس)انجام مي شد سپس تكرار آن. البته با حضور عروس و داماد در خانه عروس صورت مي گرفت.پس از حنا بستن عروس و داماد ،اقوام نزديكان ،دوستان و ميهمانان ،هدايايي تقديم عروس مي كنند.هديه داماد ساعت يا طلا است و بقيه پول ميدهند.

بعد از ظهر روز سوم عروسي (روز آخر) دوستان و اقوام داماد.پيرايشگر(سلمان)محل را به خانه داماد مي آورد و دوستان داماد نيز به اصلاح سر و صورت خود مي پرداختند پس از آن ، هدايايي به سلماني محل ميدهند و پس از آراستن دوستان و جوانان محل با هلهله و شادي و شعار هارسن هارسن به سمت حمام حركت مي كردند.در تمامي مسير راه ، نوازنده و خواننده محلي جمعيت را همراهي ميكرد. در پيش از بازگشت داماد از حمام ،خاله يا عمه و اقوام او هر يك در منزل خود مجمعي از آجيل ، و شيريني و .... ترتيب داده روي آن را با پارچه يي زيبا پوشانده آن را بر سر مي گرفتند. و به طرف خانه ي داماد مي رفت تا پس از بازگشت داماد و همراهان از حمام ، از آنها پذيرايي كند. پذيرايي داخل حمام (هندوانه ، شربت ، شيرين و ....) با خانواده عروس است. از سوي خانواده عروسي لباس داماد (كت و شلوار،پيراهن ،لباس زير ، كفش و جوراب ) به حمام برده مي شد.پس از آوردن داماد از حمام كه با شادي و هلهله و ... موسيقي همراه است مادر يا خواهر او براي وي اسپند دود ميكنند سپس او را به سوي ميدان كشتي گيري مي بردند زيباترين و شكوهمند ترين و خاطره انگيزترين رسم عروسي ها ، كشتي گيري آن بود.كه در غروب آخرين روز عروسي در زمين چمني انجام ميشد.كه متاسفانه اين رسم با شكوه در پس از انقلاب از بين رفته .

 

در ميدان كشتي گيري ، نه تنها مديون در عروسي بلكه بيشتر نوجوان ها ، جوانان و پيرمردها حضور داشتند. براي داماد و ساق دوش و تني چند از دوستان نزديك او ميز و صندلي چيده كه بر روي ميز ، شربت ، شيريني ، هندوانه و .... ديده مي باشد. در مراسم كشتي گيري نه تنها كشتي گيران محلي بلكه كشتي گيران روستاها و مناطق دور و نزديك هم گاهي حضور داشتندو برخي از آنها كشتي هم مي گرفتند. كشتي محلي، كشتي با شال .  نظم ميدان كشتي بيشتر وقتها با كدخدا و بزرگتر ها ميدان بود. كار داوري با پهلوانان قديمي بود. سعي ميشد مسئله هم وزني رعايت شود ولي وزن كشي مرسوم نبود. درپايان كسي كه توانست پشت همه كشتي گيران را به خاك بمالد عنوان سر پهلوان مي گرفت و به او جايزه بزرگتر مثل پول ، گوسفند ، طلا و .... مي داند.

پس از پايان مراسم كشتي گيري داماد را به خانه برده و مهيا ميشدند تا عروس را به خانه بخت ببرند. رسم بر اين بود كه جهزيه عروس را بار اسب كرده ولي امروز با ماشين حمل مي كنند. روي جهزيه چند نوجوان كه از خويشان عروس هستند مي نشينند و داماد پيش از خالي كردن بار عروس به آنها ، به رسم يادبود ،هديه (پول) مي داد.

هنگامي كه ميخواهند عروس را به خانه داماد ببرند از بزرگترهاي خانواده اجازه ميگرند. پس از كسب بر بالاي سر عروسي قرآن نگه ميداشتند و زماني كه ميخواست كفش به پا كند . حق كفش طلب كند. و پس از آن ، كفش مي پوشيد در قديم داماد براي آوردن عروس نمي رفت و تنها هنگامي كه عروس به در خانه داماد مي رسيد او دست عروس را گرفته به داخل اتاق مي برد. اما اكنون داماد در همه مراحل حضور دارد. در قديم عروس را پياده به خانه داماد مي بردند. در پيشاپيش عروس ، يكي از جوانان فاميل يا برادر عروس يا نزديكان ديگرش ، چراغ گرد سوز روشن (لمپا) را نگه مي داشت. يكي از نزديكان عروس ، آينه را روبروي عروس مي گرفت و حركت مي كرد . يك طرف عروس ساق دوش بود و طرف ديگر برادر يا خواهرش در تمام مسير ساز و آواز قطع نمي شد. و فرياد هارسن هارسن بلند بود به محض ورود عروس به حياط داماد ،  داماد ، تخم مرغ ، يا نارنج به طرف او پرتاب مي كرد پس از آن به طرف او مي رفت.

در بدو ورود عروس از سوي خانواده داماد به ميمنت ورودش حيواني قرباني مي كردند.اگر خانواده داماد از امكانات مالي خوبي برخوردار بود گوسفند در غير اينصورت خروسي سر مي بريدند. از سوي پدر داماد به حاملين آينه و لمپا مقداري پول داده مي شد البته به آينه دار بيشتر انعام مي داد . پدر يا مادر يا فاميل داماد بر سر جمعيت به ميمنت ورود عروس پول اسكناس و سكه نقره مي ريختند. تا مدتي پايكوبي و رقص و آواز ادامه دارد. در اين هنگام عروس در اتاق خود بر روي صندلي نشسته و دختران جوان و زنان به تماشاي او مي آيند. اين رسم را (عروس تماشا) يا تماشاي عروس مي گويند. رسم است عروس نوزاد پسري را در بغل مي كند كه به اصطلاح خوش يمن است. و هدف از اين كار اين است كه عروس فرزند پسر به دنيا آورد . در مقابل نيز خانواده داماد به نوزاد مبلغي به رسم هديه مي دهند .

ميهماني آن شب بر عهده داماد و ميهمانان از هر دو طرف هستند . در اين ميهماني پدر و مادر عروس حضور ندارند آن دو پس از حركت عروس به طرف خانه داماد در خانه مي مانند پس از صرف شام و رفتن ميهمانان ، پدر داماد دست عروس را در دست داماد مي دهد . عروس به هنگام ورود به اتاق حجله كاسه ي  برنجي را كه دم در اتاق زير گذاشته اند با پاي خود كنار مي زند اين برنج را به عنوان صدقه به يكي مي دانند. داماد ابتدا 2 ركعت نماز شكر مي خواند و سپس نزد عروس مي رفت عروس ابتدا پولي از او طلب مي كرد و سپس از دريافت ، آن را به ساق دوش مي دهد.

 در گذشته 3 روز پس از عروسي ، روز پاي تختي ، بود امروز ، فرداي روزي كه عروس به خانه بخت رفت پاي تختي مي گيرند و رنان فاميل و دوستان عروس به ديدن او مي روند . و هداياي تحت عنوان ( رو نمانه ) تقديم وي مي كنند.

اين هدايا در واقع نوعي كمك به زوج جوان بود . مادر عروس يك دست كت و شلوار مي كرد امروزه هديه هاي ميهمانان را روي كاغذ نوشته و با صداي بلند اعلام مي كنند براي مثال مي گويند : فلاني چه مبلغ داد يا چه چيز هديه كرده است كه رسم خوشايندي نيست و در واقع سبب تفاخر زناني مي شود كه هديه هاي مهمتر و بزرگتر مي هدند.

علاوه بر اين در گذشته رسم بود بعد از ميهماني ناهار يا شام در عروسي ، از سوي يكي از نزديكان ، سيني خالي به داخل اتاق برده و جلوي يكي قرار مي دانند تا هركس در خور توان مالي خود مبلغي داخل آن بيندازد و اين نيز نوعي كمك به زوج جوان در ابتداي زندگي بود .

دسته ها : فرهنگ روستا
سه شنبه بیست و ششم 7 1390 8:40 صبح

شعر                              ترجمه

اول به نام خدا             ابتداي (كار)با نام خدا

سلام برته آي آقا         اي آقا سلام بر تو

بئومه دولت سرا     به دولت سراي تو آمدم

سر كشمبه همه جا        به همه جا سر مي زنم

غاصه رد مبه پي يا   غصه را كنار مي گذاريم

درنه عييد ما       عيد دارد فرا مي رسد

ياد انه اون قديما       (مرا)ياد از دوره قديم مي آيد

نو بهار موارك بو       نوبهار مبارك باشد

لاله زار موارك بو       (ايام )لالهزار مبارك باشد

 

ادي بوييه بهار      دوباره بهار شده است

فصل كشت وفصل كار             فصل كشت و كار آغاز شده است

خاشكه دارا كارده خال      درختان خشك برگ پيداكر ده اند

زمين هسته لا له زار               زمين پر از لاله شده است

تي تي دره سر دار                   درختان شكوفه كرده اند

گوسفن وونه وره مار            (و)گوسفندان بره مي زايند

نچا قا بووئن خار          (الهي)بيماران شفا بيابند

نو بهار موارك بو              نوبهار مبارك باشد

لاله زار موارك بو             (ايام)لاله زار مبارك باشد

زمستان بوييه سر           زمستان سياه به پايان رسيد

نزب  هدائه را رور              ابر سياه راه خود را كج كرده است

بهار بمو خانه در                    بهار به در خانه آمده است

گال بمو تا نال سر                    گل وشكوفه تا روي سكو آمده است

بشكفته مردم بر                        رنگ وروي مردم شكفته است

هسته بو زمين سر                     بلند شو وبه مزرعه برو

تيمه دشن بيري بر                   دانه بپاش تا فردامحصول بگيري

نوبهار موارك بو                       نوبهار بر تومبارك باشد

لاله زار موارك بو                (ايام)لاله زار مبارك باشد

بهار بمو اي آقا                            بهار آمد اي آقا

صله رحم بيار جا                      (بلندشو)صله رحم را به جا بياور

با مردم خب هكان تا                    مردمي باش

محبت هكان نشا                       بذر محبت بكار

گامه بي راه خدا                 در راه خدا گام بر دار

رفق ج بخا وفا                              از دوستان وفا بخواه

سر بزن ته همه جا                      به همه جا سر بزن

نوبهار موارك بو                   نوبها مبارك باشد

لاله زار موارك بو                  (ايام) لاله زار باشد

شر خوان بموئه اسا           شاعر اكنون آمده است

شونه ودر همه جا               به همه جا سر مي زند

پيش ندار ودارا               پيش دارا وندار مي رود

انه شم نال دبالا         به خانه ي شما مي آيد

شادي هكانين شما                     اي اهل خانه شادي كنيد

دگش بوييه هوا                  هوا تغيير كرده است

نكانين اين پا اون پا           مرددنباشيد

نوبهار موارك بو           نوبهار مبارك باشد

لاله زار موارك بو        (ايام)لاله زار مبارك باشد

اي خاخر با وفا      اي خواهر با وفاي من

پسر هكاني زوما         (الهي)پسرت را داماد كني

ون دس دوندي حنا     به دستانش حنا ببندي

تكان بخو د كف را      از جاي خود بر خيز

مجري در  ر هكان وا    در صندوقچه را باز كن

دل ته هاده شفا      خواسته ام را بر آورده كن

يك بنچه دينگن هوا      يك مشت اسكناس به هوا كن

نوبهار موارك بو       نوبهار مبارك باشد

لاله زار موارك بو     (ايام)لاله زار مبارك باشد

شادي دووئه ايران          در ايران هميشه شادي باشد

شيرين بووشم دهان      هميشه شيرين كام باشيد

خاشي كانين به دوران     پيوسته در زندگي خوش باشيد

افتا دوو  آسمان                (الهي)آفتاب هم چنان بتابد

روزي بوو فراوان       (و)روزي مردم فراوان شود

دشبند  بمانه حيران       دشمنان حيرت زده شوند

خدا شم پشتيبان     (و) خدا پشتيبان شما باشد

نو بهار موارك بو     نو بهار مبارك باشد

لاله زار موارك بو    (ايام)لاله زار مبارك باشد

دسته ها : اشعار محلی
پنج شنبه بیست و یکم 7 1390 7:22 بعد از ظهر

       شعر                                               ترجمه

لالا لالا گال افتا                               بخواب بخواب اي گل آفتابم

لالا لالا بلن بالا                               بخواب بخواب اي بلند بالايم

لالا لالا گال لاله                              بخواب بخواب اي گل لالا ام

سفر برده به چه حاله                         سفر رفته به چه حالي است

هوا تازه بنه تيله                               هوا تار و زمين گل آلود است

زمانه چغر قيله                                روزگار مانند قير ساه و گرفته است

هواي سينه پردرده                           هواي سينه پر درد است

خاشي يا ر ا بورده                           خوشي ها را آب برده است

بوين هارسته ر منگه                        نگاه كن مترسك را كه منگ است

جواب آرنه سنگه                             جواب هر آينه اي سنگ است

لالا لالا گال انار                            بخواب بخواب اي گل انارم

كلاغ نيشته سحر چنار                    كلاغ ، سر چنار نشسته است

هوا هر دم به يك رنگه                   اوضاع هر لحظه اي به يك رنگ است

گاليله پي تيرنگه                            گلوله در پي قرقاول است

دنييه مرغ و مرغانه                       مرغ و تخم مرغي در بساط نيست

سره تاريك زندانه                        خانه تاريك زندان است

سگ همشايه ل  (او) كانده               سگ همسايه ، پارس مي كند

روز مردمه ش (شو) كانده              روزگار مردم را سياه مي نمايد

بهار برده باز انه                          بهار رفته باز مي آيد

سفر برده چو ننه                         چرا سفر رفته بر نميگردد؟

كچامه جان لالا لالا                     نهال من بخواب بخواب 

من اينجه دل دره پي يا                  من اينجا هستم ، دلم جاي ديگر است

زمين چره هوا تازه                     زراعت پر از وجين و هوا تار است

لته بي پايه اجاره                        باغ ، بي حصار و پرچين مانده است

سره بي نون و شالي يه               خانه ، بي نان و شالي است

كلا و پستو خالي يه                   كوزه و انباري خالي است

روز انه روزگار ننه                  روز مي آيد و روزگار خوشي در پي نيست

گالا وسته بهار ننه                     براي گا ها بهار فرا نمي رسد

پير ديره برار ديره                    پدر دور است ، برادر دور است

وچه ، جوان نوي پيره                 بچه ، جوان نشد پير مي شود

تارم لــــمـــپـــا بــــــي نفته            چراغ كنار اجاق بي نفت است

اكله خاشكه چن و خته                 آب جوي ، مدتي است خشكيده است

لالا لالا گال هلي                       بخواب بخواب اي گل آلويم

ننا دره تن پلي                          مادر ، در كنار توست

وبا ساله گوني اسا                    گويي اكنون ، زمان وبا سال است

كفنه يك به يك دارا                (يك) يك به يك درختها مي افتند

دسته ها : اشعار محلی
دوشنبه هجدهم 7 1390 10:18 بعد از ظهر

دويمه خاندله بي سروصدا                                             

ديمه بمويه شپل صدا

اگر رفق هستي بفرما بالا

اگر دشبند هستي بواشي فنا

 

ستاره آسمان نقش زمينه

خادم انگوشترو يارم نگينه

خادم انگوشترويادم فيروزه

غم دنيا نخور دنيا دروزه

 

ستاره البسو كانده هواج ِ

منه دل گفتگو كانده كيجا جِ

هنوزدارمه اميد بالاخدا جِ

مره برسانه مِ دل بخاج ِ

 

اگه انگور نواشه ميوه خوبه

اگه دتر نواشه بيوه خوبه

اگه يك شَُ ( شو) بخاسم دِتِر پيش

براي بيوه زن گاليله خوبه

 

خداوندا ندمبه  مره چي يه

قبول دل من ندمبه كي يه

قبول دل من مردم كيجا

كاجه پيدا كنم مثل ته دلخا

 

اگر ته بلبلي من چلچلامه

اگر ته عاشقي من مبتلامه

مره بلبل واري هي نالش انه

گاليله مثل ورف و وارش انه   

دسته ها : اشعار محلی
يکشنبه هفدهم 7 1390 8:22 بعد از ظهر

بررسي باورها آغازگاه پيدايي فرهنگ است. با تحول باورها به عنوان بنيادي ترين جهان بيني انسان، فرهنگ سويه هاي گوناگوني به خود مي گيرد. شناخت فرهنگ هر ملت و قومي بدون شناخت تحولاتي كه در باروهاي ان قوم به وجود آمده امكان پذير نيست . بنابراين شناخت تحولات و تطوري كه درباورها، خرافات و موهومات يك قوم تا كنون در رخساره هاي گوناگون نمود پيدا كرده است ما را در شناخت بسياري از تحولات اجتماعي، اعتقادي، سياسي و فكري ايران زمين ياري خواهد نمود.

عقايد و باورداشتهاي هر قومي با توجه به شيوه زندگي، در عمق فكر و ذهن آن قوم ريشه دارد و هنگامي كه با ديد  باز و تفكري ژرف به مفهوم اين اعتقادات توجه داشته باشيم، در خواهيم يافت كه در هر كدام از آن باورهاي ويژه ي دستوري، بهداشتي، اخلاقي وانساني بسيار مفيد نهفته است كه رعايت كردن آنها نه تنها مفيد و لازم زندگي مي باشد، بلكه در نهايت در راستاي رهنمود دادن به مردمي خواهد بود كه به اين باورها معتقد هستند. حتي در افراطي ترين اين دستورات راز و رمزي پنهان است كه به علت فراموشي فلسفه وجودي آن آداب معمولاً آنها را خرافات مي نامند. آنچه در اجتماعات كنوني به عنوان خرافات و موهومات به چشم مي خورد جلوه هايي از انديشه ها و اعتقادات نياكان ارجمند ماست، كه ريشه يابي و تحليل اين باورها كه در زمان هاي دراز دگرگوني ها به خود گرفته، در اثر پيشرفت روزافزون بشر به دست فراموشي سپرده شده است. خيلي از اين باورها نشان دهنده عدم شناخت بشر اوليه از محيط و طبيعت  اطرافش بوده است كه امروزه به سبب بالا رفتن علم آگاهي اش به صورت پندار و خرافه در آمده، ولي به عنوان گنجينه هاي مسير تكاملي و پيشرفت انديشه بشري بايستي به ثبت رسانده شود

.

* آب و آيينه،روشنايي و آرد و نان،بركت است.

* آدم پير بركت خانه است.

* استخوان گوشت قرباني وخون حيوان قرباني شده را بايد درچاله اي دفن نمود و رويش را باخاك پوشاند تا سگ كه نجس است آنرا دهان نزند و نخورد.

* اگر از چيزي يا كسي خوشت آمد بايد بگويي ماشاالله.

* اگر بچه اي چشم نظر شده باشد،برايش اسپند دود مي كنند ويا تخم مرغ مي شكنند تا خوب شود.

* اگر به منزل اقوام سركشي كني طول عمرت زياد مي شود.

* اگر پاي كسي به پشت پاي فرد جلويي اش برخورد كند،بايد به يكديگر دست دهند تا دعوا نشود.(نوعي عذرخواهي است)

* اگرتخم مرغ خام را دندان بزنند تا ببينند سفت است يا نه، نبايد آنرا زير مرغ كرچ جهت جوجه شدن بگذارند.

* اگر درخت گردويي بعد از مدت مقرربه حاصل ننشيند،خاكستر در سايه اندازش بريزند سال بعد به محصول مي نشيند.

* اگر زرده ي تخم مرغ سياه را برسرت بمالي سردردت خوب مي شود.

* كندن ناخن در شب خوب نيست.

* اگر شغالي زوزه بكشد وسگ جواب دهد صبح روز بعد هوا آفتابي مي شود.

* اگر كسي چيزي به عنوان هديه براي ديگري بفرستد، گيرنده ي هديه بايد درآن ظرف چيز ديگري برايش بگذارد.(به رسم سپاس)

* اگر كسي درشب با جوراب بخوابد،خواب بد مي بيند.

* اگر كسي در شب زير درخت گردو بخوابد جن زده مي شود.(باعث خفگي ميشود)

* اگر كسي شير و ماهي را باهم بخورد بداست.

* اگر كسي عسل وخربزه را باهم بخورد بد است.

* اگركسي بند انگشتان خود را بكشد طوري ايجاد صدا كند بد است.(به ضعف اعصاب دچار ميشود)

* اگر مردي نان سوخته بخورد از توليد مثل مي افتد.

* اگر نان را باكارد يا چاقو ببرند بد است(جنبه ي حرمت دارد)

* با شكم سير به حمام رفتن كراحت دارد.

* بالاي سقف ساختمان در قسمت كلاغ نشين،شاخ گوزن مي گذارند تا دفع چشم نظر كند و همچنين مار را فراري مي دهد.

* بچه را بايد از كساني كه چشمشان شور است و نظر مي زنند پنهان كرد.

* بچه را نبايد به طور متوالي به طرف بالا پرتاب كرد و گرفت،زيرا عاقبت خوبي ندارد.

* براي بچه بايد نام خوب انتخاب كرد.

* براي چشم زخم نخوردن از كسي اسپند دود مي كنند.

* برنج خام خوردن باعث كرم خوردگي دندان مي شود.

* كار عمر را زياد مي كند.

* به بچه اي كه لكنت زبان دارد يا دير حرف مي آيد تخم خام كبوتر مي دهند.

* به سوي چراغ، قسم خوردن معمول است.

* به تيره آفتاب و يا به آفتاب قسم خوردن معمول است.

* پا تو كفش ديگران كردن خوبيت ندارد.

* پنجه به زانو گفتن غم مي آورد.

* پوست پياز و پوست تخم مرغ را بسوزانند آدم جني مي شود.

* پيش پاي عروس در جلوي خانه ي داماد اسپند دود كرده و حيواني حلال گوشت را قرباني مي نمايند.

* تار عنكبوت براي شكستگي و بريدگي ناف است وخون را بند مي آورد.

* تفنگ خالي را نبايد طرف كسي گرفت چون ممكن است شيطان آنرا پر كرده باشد.

* جارو كردن خانه درشب يا غروب افتاب بد يُمن است.

* حجامت كردن سبب پاكي خون مي شود.

* حمام رفتن انسان را سبك و شاد مي كند.

* خميازه كردن واگير است و به ديگران سرايت مي كند.

دسته ها : فرهنگ روستا
جمعه پانزدهم 7 1390 3:34 بعد از ظهر
X