زنان محلي در گذشته وقتي از علايم بارداري خود آگاه مي شدند سعي مي كردند موضوع از ديگران به خصوص والدين خود مخفي بماند اما وقتي به گرمابه مي رفت موضوع براي زنان با تجربه روشن مي شد.در دوران بارداري ،مسئوليت زن دو برابر بود واز اين جهت در آشاميدن و تحرك ،سعي مي كرد خيلي از خود مراقبت كند سعي مي كرد هميشه پاك باشدواز گفت وشنود حرفهاي زشت خودداري كند زيرا آن را در روح وروان كودك موثر مي دانست در ماه هاي آخر بارداري كمتر در محله ظاهر مي شد ويا به خانه والدين نمي رفت.در اين دوران ،خانواده زن درصددتهيه پوشاك نوزاد(سيسموني)مي افتند كه شامل يك دست لباس كامل براي زائو،يك دست لباس نوزاد،كهنه بچه ،قنداق،آفتابه و گهواره با ابزارش (تنبله=گره كوزه،بالشتك،چيك لله=ني باسوراخي در پهلوجهت ريزش ادرارنوزادپسر،تندوره و...)در باور عامه ، علايم ظاهري زائو،مبين جنس نوزاداست آنها باور دارند:

-اگر شكم زن حامله بزرگ بود دختر واگر كوچك بود پسر مي زايد.

-اگر زن آبستن در دوران بارداري ميل شديد به مربا وشيريني داشته باشد پسر و اگر به ترشي جات وميوه هاي ترش مزه مايل باشد دختر خواهد زاييد.

-زن آبستن كه صورتش لك وپيس شودبچه اش دختر خواهد بود.

-زن آبستن اگر شانه هايش بزرگ شود ،پسر واگر باسنش بزرگ شود دختر مي زايد.

-زن باردار ي كه خيلي از جست وخيز بيفتد دختر خواهد زاييد.

-اگر زن حامله به هنگام نخستين گردش بچه در رحم ،به هر كسي نظر كند بچه اش به شكل او بر مي گردد.

-زن حامله با ديدن ماه شب اول ماه ،اگر صورت يا هر قسمت از بدن خود را بخاراند(دست بكشد)در همان قسمت بدن بچه ،ماه گرفتگي ايجادمي شود.

-زني كه وسط شكمش خط دارد ،دو قلوخواهد زاييد.

-شير آدم نيك يابد تاثير خود را در عادات وصفات بچه مي گذارد.

-كسي كه پس از چند سال حامله شود براي مصون ماندن از چشم زخم،زايمان او را مخفي نگاه مي دارند.

-زن زائورا تا 10روز نبايد تنها گذاشت ،جن زده مي شود يعني مي ترسد.

-اگر در اطراف زن زائو سر وصدا زياد باشد به سبب خالي بودن كاسه ي سرش ،دچار سردرد مي شود.

در گذشته پس از آشكار شدن علايم وضع حمل ،يك نفر به سراغ ماماي محلي (دايه مار)مي رود.دايه مار ابتدا دستور آب گرم مي دهد.سپس دست به كار شده ،عمل زايمان را انجام مي دهد.همسر زائو وبستگان حق ورود به اتاق زائورا ندارند.سپس دايه مار نوزاد را شسته ناف او را مي برد.پس از آن لباس او را از تن مي پوشانندودر قنداق مي پيچند.مادر زائويا مادر شوهر ،مبلغي به عنوان ((ناف سري))به دايه مار مي دهد.پس از عمل زايمان ،مادر زائو ،به جزپوشاك نوزاد،كره حيواني،نبات،كاچي،تخم مرغ محلي،گل بنفشه،گل گاوزبان،و...كه به اين ها اسباب چلي ماري (اسباب زايمان)مي گويندبه خانه دخترش مي برد وده شب در آن جا مي ماند.سعي مي كنندبه زائو غذاهاي گرم بخورانندتا به باور آنها،دخترش هميشه پس بزايد وبه قولي پسرزه باشد.مثل :جوجه خروس،كاچي،گل گاوزبان،و...واز خورانيدن پنير ،سبزيجات ،ترشي جات وگوشت قرمز پرهيز مي كنند.

گهواره بستن :(گره ونداني)

در هفتمين شب زايمان ،(شكم اول زائو)براي نوزادجشني مي گيرندكه به جشن ((گره دنداني))معروف است.هزينه ميهماني آن شب بر عهده مادر زائوست.

مادر زائو وسايلي را كه با خود آورده (شيريني،تخمه،نبات،پتوي بچه،لباس بچه،لباس زائو،وگهواره وابزارآن و...)در معرض تماشاي ميهمانان مي گذارد.ميهماني گره ونداني زنانه است وهر يك از زنان پس از آن كه مادر زائو يا دايه مار فبچه را به گهواره بست ،هديه اي مي دهند.

ده روز(ده چله):

در روز دهم زايمان مراسم ده چله برگزار مي شود يعني دايه مار ،زائووبچه را به گرمابه برده،طبق آيين خاصي آنها را شستشو مي هددر گرمابه با شربت وشيريني وميوه از آن ها پذيرايي مي شود ميهمانان اين روز،زن هاي فاميل هستند كه ميزبان خانواده داماد مي باشند.خانواده زائو ،به حمامي ،مبلغي به عنوان شيريني يا انعام مي دهد .ومادر شوهر هنگام بازگشت زائو وهمراهان از گرمابه ،با اسپندوشاباش از آنها استقبال مي كنند.

چهل روز يا چله:

در روز چهلم زايمان ،نيز زائو براي پاكيزگي نهايي به گرمابه مي روند نا گفته نماند زائو بين دهم تا چهلم زايمان نيز چندين بار به گرمابه مي رود.پس از حمام روز چهلم است كه به اصطلاح پاكيزه شد ومي تواند در هر مراسمي شركت نمايد.

دندان سري:

با ظاهر شدن اولين دندان كودك ،جشني بپا مي كنند كه به آن،دندان سري ،گوينداهل خانه شير برنج (=كه به محلي به آن شير آش گويند)پخته وبراي اقوام وهمسايگان هر يك ،يك كاسه مي برند.والدين كودك به جهت آن كه دندان هاي بعدي كودك زودتر در آيند سكه اي را به دندان كودك مي زنند معمول است هر كسي كه كاسه شيربرنج را دريافت كرد هديه اي (پول ،پارچه و...)به داخل كاسه مي گذارد.

ختنه سوران (چيك وريني):

ختنه سوراني سنتي است كه از قديم در ميان برخي از اقوام مانند يهود رواج داشته يكي از مسايل  مهم در ختنه سوراني سن كودك است.از قديم سعي مي شد كه روز يا سال مفرد انتخاب شود.يعني:روز سوم ،روز پنجم،سال سوم،سال پنجم ويا سال هفتم  كودك.

البته به جزآن سعي مي شد كه با ايام شادي مقارن باشدهمانند:نوروز،يلدا،ميلاد شخصيت هاي مذهبي اجتماعي و...كار ختنه سوراني بر عهده دلاك محله بود.ولي امروزه مردم به پزشك و بيمارستان رجوع مي كنند.براي كودك ،لنگي قرمز و پيراهني سفيد تهيه مي شد.كودك ،روي تشك تميزي كه روي آن ملحفه سفيد پوشانده شده بوددراز مي كشيد مادر كودك وتني چند از اطرافيان ،گرد او نشسته او را با صحبت وشيريني و سر گرم مي كردند.پس از پايان مراسم ،والدين وهر يك از ميهمانان پولي زير تشك يا بالشت او مي گذاشتند.برخي اقوام وخويشاوندان ودوستان خانواده كه در مراسم شركت داشتندپس از حضور درخانه كودك،هديه خود را مي دادند.

 

دسته ها : فرهنگ روستا
سه شنبه بیست و ششم 7 1390 8:53 صبح

عروسي ها در قديم با شكوه تر برگزار مي شد و مدت آن سه روز بود. امروزه اين آداب و رسوم كم رنگ تر شده و در يك يا دو روز پايان مي پذيرد. در عروسي هم خانواده عروس و هم خانواده داماد ميهماني مي دهند. خانواده داماد بخشي از هزينه ميهماني خانواده عروس را مي پردازد. غروب روز اول عروسي عروس را به گرمابه مي برند اين حمام به مار حمام ( حمام مادر) معروف است پول حمامي را خانواده عروس مي پردازد كه در حقيقت به حمامي انعام مي دهند عروس با دوستان خود به حمام مي رفت و عروس در حمام با شربت و شيريني و هندوانه (در تابستان)از همراهان پذيرايي مي كرد. در ضمن همراهان در حمام موهايشان را حنا مي بستند. هزينه ي مهماني خانواده عروس در شب به عهده خانواده ي عروس بود. در غروب از طرف خانواده داماد، برنج ، گوسفند ، روغن، زرشك ،ادويه ،حنا،صابون ، هيزم و .... به خانه عروس مي فرستادند تا بتوانند از ميهمانان خود پذيرايي كنند ، در روز دوم اقوام داماد براي عروس ، لباس آورده و او را به حمام مي بردند . اين حمام به( آروس حمام) عروس حمام معروف است. در اين بار شربت و شيريني به توسط اقوام داماد و عروس به حمام برده ميشود.

تا از عروس و همراهان او پذيرايي شود. پس از آن اقوام داماد به منزل عروس رفته لباس او را به حمام مي بردند. پس از آن عروس را به خانه ي پدرش هدايت مي كنند.انعام حمامي نيز بر عهده داماد است. كه عبارت است : حنا ، صابون ، شيريني ، پول ، تنباكو، و .... و ..... البته حمامي پس از اينكه براي عروس اسپند دود كرد اين انعام را دريافت مي دارد. نا گفته نماند پيش از بردن عروس يا داماد به گرمابه ، گرمابه را از قبل قرق مي كردند تا آنكه عروس يا داماد از حمام باز گردد.

شب دوم عروسي شب حنا بندان است.ميهمانان عروس و داماد هر يك توسط ميزبانان خود پذيرايي مي شوند پس از اينكه ميهمانان عروس شام خوردن فرستاده اي از آنجا به خانواده داماد اطلاع مي دهد كه ميتوانند به منزل عروس بروند و آنها با شادي و هلهله همراه همراه با مويقي محلي و رقص و آواز به خانه عروس ميروند كه بطور معمول در نيمه هاي شب انجام مي شود.

در آن جا براي عروس و داماد ، ميز و صندلي چيده داماد دست عروس را گرفته بايد بر روي صندليهاي خود مي نشستند دو ساق دوش آنها نيز در دو طرف آن دو مي نشستند.پس از آن خاله يا مادر يا خواهر داماد از حنايي كه در داخل مجمع بر روي ميز چيده شده بود كف دست داماد و عروس را حنا كرده ، يكي از اقوام ، حنا را دوبار از دست عروس يا داماد مي گيرد.معمول است كه عروس يا داماد نبايد بگذارند كه در دفعه سوم حنا را از دست آنها بگيرند.در غير اين صورت بدين منزله بود كه عروس يا داماد شرط را باخته است و بايد به آن فرد انعام بدهد.البته اين حنا بستن در خانه داماد(بدون حضور عروس)انجام مي شد سپس تكرار آن. البته با حضور عروس و داماد در خانه عروس صورت مي گرفت.پس از حنا بستن عروس و داماد ،اقوام نزديكان ،دوستان و ميهمانان ،هدايايي تقديم عروس مي كنند.هديه داماد ساعت يا طلا است و بقيه پول ميدهند.

بعد از ظهر روز سوم عروسي (روز آخر) دوستان و اقوام داماد.پيرايشگر(سلمان)محل را به خانه داماد مي آورد و دوستان داماد نيز به اصلاح سر و صورت خود مي پرداختند پس از آن ، هدايايي به سلماني محل ميدهند و پس از آراستن دوستان و جوانان محل با هلهله و شادي و شعار هارسن هارسن به سمت حمام حركت مي كردند.در تمامي مسير راه ، نوازنده و خواننده محلي جمعيت را همراهي ميكرد. در پيش از بازگشت داماد از حمام ،خاله يا عمه و اقوام او هر يك در منزل خود مجمعي از آجيل ، و شيريني و .... ترتيب داده روي آن را با پارچه يي زيبا پوشانده آن را بر سر مي گرفتند. و به طرف خانه ي داماد مي رفت تا پس از بازگشت داماد و همراهان از حمام ، از آنها پذيرايي كند. پذيرايي داخل حمام (هندوانه ، شربت ، شيرين و ....) با خانواده عروس است. از سوي خانواده عروسي لباس داماد (كت و شلوار،پيراهن ،لباس زير ، كفش و جوراب ) به حمام برده مي شد.پس از آوردن داماد از حمام كه با شادي و هلهله و ... موسيقي همراه است مادر يا خواهر او براي وي اسپند دود ميكنند سپس او را به سوي ميدان كشتي گيري مي بردند زيباترين و شكوهمند ترين و خاطره انگيزترين رسم عروسي ها ، كشتي گيري آن بود.كه در غروب آخرين روز عروسي در زمين چمني انجام ميشد.كه متاسفانه اين رسم با شكوه در پس از انقلاب از بين رفته .

 

در ميدان كشتي گيري ، نه تنها مديون در عروسي بلكه بيشتر نوجوان ها ، جوانان و پيرمردها حضور داشتند. براي داماد و ساق دوش و تني چند از دوستان نزديك او ميز و صندلي چيده كه بر روي ميز ، شربت ، شيريني ، هندوانه و .... ديده مي باشد. در مراسم كشتي گيري نه تنها كشتي گيران محلي بلكه كشتي گيران روستاها و مناطق دور و نزديك هم گاهي حضور داشتندو برخي از آنها كشتي هم مي گرفتند. كشتي محلي، كشتي با شال .  نظم ميدان كشتي بيشتر وقتها با كدخدا و بزرگتر ها ميدان بود. كار داوري با پهلوانان قديمي بود. سعي ميشد مسئله هم وزني رعايت شود ولي وزن كشي مرسوم نبود. درپايان كسي كه توانست پشت همه كشتي گيران را به خاك بمالد عنوان سر پهلوان مي گرفت و به او جايزه بزرگتر مثل پول ، گوسفند ، طلا و .... مي داند.

پس از پايان مراسم كشتي گيري داماد را به خانه برده و مهيا ميشدند تا عروس را به خانه بخت ببرند. رسم بر اين بود كه جهزيه عروس را بار اسب كرده ولي امروز با ماشين حمل مي كنند. روي جهزيه چند نوجوان كه از خويشان عروس هستند مي نشينند و داماد پيش از خالي كردن بار عروس به آنها ، به رسم يادبود ،هديه (پول) مي داد.

هنگامي كه ميخواهند عروس را به خانه داماد ببرند از بزرگترهاي خانواده اجازه ميگرند. پس از كسب بر بالاي سر عروسي قرآن نگه ميداشتند و زماني كه ميخواست كفش به پا كند . حق كفش طلب كند. و پس از آن ، كفش مي پوشيد در قديم داماد براي آوردن عروس نمي رفت و تنها هنگامي كه عروس به در خانه داماد مي رسيد او دست عروس را گرفته به داخل اتاق مي برد. اما اكنون داماد در همه مراحل حضور دارد. در قديم عروس را پياده به خانه داماد مي بردند. در پيشاپيش عروس ، يكي از جوانان فاميل يا برادر عروس يا نزديكان ديگرش ، چراغ گرد سوز روشن (لمپا) را نگه مي داشت. يكي از نزديكان عروس ، آينه را روبروي عروس مي گرفت و حركت مي كرد . يك طرف عروس ساق دوش بود و طرف ديگر برادر يا خواهرش در تمام مسير ساز و آواز قطع نمي شد. و فرياد هارسن هارسن بلند بود به محض ورود عروس به حياط داماد ،  داماد ، تخم مرغ ، يا نارنج به طرف او پرتاب مي كرد پس از آن به طرف او مي رفت.

در بدو ورود عروس از سوي خانواده داماد به ميمنت ورودش حيواني قرباني مي كردند.اگر خانواده داماد از امكانات مالي خوبي برخوردار بود گوسفند در غير اينصورت خروسي سر مي بريدند. از سوي پدر داماد به حاملين آينه و لمپا مقداري پول داده مي شد البته به آينه دار بيشتر انعام مي داد . پدر يا مادر يا فاميل داماد بر سر جمعيت به ميمنت ورود عروس پول اسكناس و سكه نقره مي ريختند. تا مدتي پايكوبي و رقص و آواز ادامه دارد. در اين هنگام عروس در اتاق خود بر روي صندلي نشسته و دختران جوان و زنان به تماشاي او مي آيند. اين رسم را (عروس تماشا) يا تماشاي عروس مي گويند. رسم است عروس نوزاد پسري را در بغل مي كند كه به اصطلاح خوش يمن است. و هدف از اين كار اين است كه عروس فرزند پسر به دنيا آورد . در مقابل نيز خانواده داماد به نوزاد مبلغي به رسم هديه مي دهند .

ميهماني آن شب بر عهده داماد و ميهمانان از هر دو طرف هستند . در اين ميهماني پدر و مادر عروس حضور ندارند آن دو پس از حركت عروس به طرف خانه داماد در خانه مي مانند پس از صرف شام و رفتن ميهمانان ، پدر داماد دست عروس را در دست داماد مي دهد . عروس به هنگام ورود به اتاق حجله كاسه ي  برنجي را كه دم در اتاق زير گذاشته اند با پاي خود كنار مي زند اين برنج را به عنوان صدقه به يكي مي دانند. داماد ابتدا 2 ركعت نماز شكر مي خواند و سپس نزد عروس مي رفت عروس ابتدا پولي از او طلب مي كرد و سپس از دريافت ، آن را به ساق دوش مي دهد.

 در گذشته 3 روز پس از عروسي ، روز پاي تختي ، بود امروز ، فرداي روزي كه عروس به خانه بخت رفت پاي تختي مي گيرند و رنان فاميل و دوستان عروس به ديدن او مي روند . و هداياي تحت عنوان ( رو نمانه ) تقديم وي مي كنند.

اين هدايا در واقع نوعي كمك به زوج جوان بود . مادر عروس يك دست كت و شلوار مي كرد امروزه هديه هاي ميهمانان را روي كاغذ نوشته و با صداي بلند اعلام مي كنند براي مثال مي گويند : فلاني چه مبلغ داد يا چه چيز هديه كرده است كه رسم خوشايندي نيست و در واقع سبب تفاخر زناني مي شود كه هديه هاي مهمتر و بزرگتر مي هدند.

علاوه بر اين در گذشته رسم بود بعد از ميهماني ناهار يا شام در عروسي ، از سوي يكي از نزديكان ، سيني خالي به داخل اتاق برده و جلوي يكي قرار مي دانند تا هركس در خور توان مالي خود مبلغي داخل آن بيندازد و اين نيز نوعي كمك به زوج جوان در ابتداي زندگي بود .

دسته ها : فرهنگ روستا
سه شنبه بیست و ششم 7 1390 8:40 صبح

بررسي باورها آغازگاه پيدايي فرهنگ است. با تحول باورها به عنوان بنيادي ترين جهان بيني انسان، فرهنگ سويه هاي گوناگوني به خود مي گيرد. شناخت فرهنگ هر ملت و قومي بدون شناخت تحولاتي كه در باروهاي ان قوم به وجود آمده امكان پذير نيست . بنابراين شناخت تحولات و تطوري كه درباورها، خرافات و موهومات يك قوم تا كنون در رخساره هاي گوناگون نمود پيدا كرده است ما را در شناخت بسياري از تحولات اجتماعي، اعتقادي، سياسي و فكري ايران زمين ياري خواهد نمود.

عقايد و باورداشتهاي هر قومي با توجه به شيوه زندگي، در عمق فكر و ذهن آن قوم ريشه دارد و هنگامي كه با ديد  باز و تفكري ژرف به مفهوم اين اعتقادات توجه داشته باشيم، در خواهيم يافت كه در هر كدام از آن باورهاي ويژه ي دستوري، بهداشتي، اخلاقي وانساني بسيار مفيد نهفته است كه رعايت كردن آنها نه تنها مفيد و لازم زندگي مي باشد، بلكه در نهايت در راستاي رهنمود دادن به مردمي خواهد بود كه به اين باورها معتقد هستند. حتي در افراطي ترين اين دستورات راز و رمزي پنهان است كه به علت فراموشي فلسفه وجودي آن آداب معمولاً آنها را خرافات مي نامند. آنچه در اجتماعات كنوني به عنوان خرافات و موهومات به چشم مي خورد جلوه هايي از انديشه ها و اعتقادات نياكان ارجمند ماست، كه ريشه يابي و تحليل اين باورها كه در زمان هاي دراز دگرگوني ها به خود گرفته، در اثر پيشرفت روزافزون بشر به دست فراموشي سپرده شده است. خيلي از اين باورها نشان دهنده عدم شناخت بشر اوليه از محيط و طبيعت  اطرافش بوده است كه امروزه به سبب بالا رفتن علم آگاهي اش به صورت پندار و خرافه در آمده، ولي به عنوان گنجينه هاي مسير تكاملي و پيشرفت انديشه بشري بايستي به ثبت رسانده شود

.

* آب و آيينه،روشنايي و آرد و نان،بركت است.

* آدم پير بركت خانه است.

* استخوان گوشت قرباني وخون حيوان قرباني شده را بايد درچاله اي دفن نمود و رويش را باخاك پوشاند تا سگ كه نجس است آنرا دهان نزند و نخورد.

* اگر از چيزي يا كسي خوشت آمد بايد بگويي ماشاالله.

* اگر بچه اي چشم نظر شده باشد،برايش اسپند دود مي كنند ويا تخم مرغ مي شكنند تا خوب شود.

* اگر به منزل اقوام سركشي كني طول عمرت زياد مي شود.

* اگر پاي كسي به پشت پاي فرد جلويي اش برخورد كند،بايد به يكديگر دست دهند تا دعوا نشود.(نوعي عذرخواهي است)

* اگرتخم مرغ خام را دندان بزنند تا ببينند سفت است يا نه، نبايد آنرا زير مرغ كرچ جهت جوجه شدن بگذارند.

* اگر درخت گردويي بعد از مدت مقرربه حاصل ننشيند،خاكستر در سايه اندازش بريزند سال بعد به محصول مي نشيند.

* اگر زرده ي تخم مرغ سياه را برسرت بمالي سردردت خوب مي شود.

* كندن ناخن در شب خوب نيست.

* اگر شغالي زوزه بكشد وسگ جواب دهد صبح روز بعد هوا آفتابي مي شود.

* اگر كسي چيزي به عنوان هديه براي ديگري بفرستد، گيرنده ي هديه بايد درآن ظرف چيز ديگري برايش بگذارد.(به رسم سپاس)

* اگر كسي درشب با جوراب بخوابد،خواب بد مي بيند.

* اگر كسي در شب زير درخت گردو بخوابد جن زده مي شود.(باعث خفگي ميشود)

* اگر كسي شير و ماهي را باهم بخورد بداست.

* اگر كسي عسل وخربزه را باهم بخورد بد است.

* اگركسي بند انگشتان خود را بكشد طوري ايجاد صدا كند بد است.(به ضعف اعصاب دچار ميشود)

* اگر مردي نان سوخته بخورد از توليد مثل مي افتد.

* اگر نان را باكارد يا چاقو ببرند بد است(جنبه ي حرمت دارد)

* با شكم سير به حمام رفتن كراحت دارد.

* بالاي سقف ساختمان در قسمت كلاغ نشين،شاخ گوزن مي گذارند تا دفع چشم نظر كند و همچنين مار را فراري مي دهد.

* بچه را بايد از كساني كه چشمشان شور است و نظر مي زنند پنهان كرد.

* بچه را نبايد به طور متوالي به طرف بالا پرتاب كرد و گرفت،زيرا عاقبت خوبي ندارد.

* براي بچه بايد نام خوب انتخاب كرد.

* براي چشم زخم نخوردن از كسي اسپند دود مي كنند.

* برنج خام خوردن باعث كرم خوردگي دندان مي شود.

* كار عمر را زياد مي كند.

* به بچه اي كه لكنت زبان دارد يا دير حرف مي آيد تخم خام كبوتر مي دهند.

* به سوي چراغ، قسم خوردن معمول است.

* به تيره آفتاب و يا به آفتاب قسم خوردن معمول است.

* پا تو كفش ديگران كردن خوبيت ندارد.

* پنجه به زانو گفتن غم مي آورد.

* پوست پياز و پوست تخم مرغ را بسوزانند آدم جني مي شود.

* پيش پاي عروس در جلوي خانه ي داماد اسپند دود كرده و حيواني حلال گوشت را قرباني مي نمايند.

* تار عنكبوت براي شكستگي و بريدگي ناف است وخون را بند مي آورد.

* تفنگ خالي را نبايد طرف كسي گرفت چون ممكن است شيطان آنرا پر كرده باشد.

* جارو كردن خانه درشب يا غروب افتاب بد يُمن است.

* حجامت كردن سبب پاكي خون مي شود.

* حمام رفتن انسان را سبك و شاد مي كند.

* خميازه كردن واگير است و به ديگران سرايت مي كند.

دسته ها : فرهنگ روستا
جمعه پانزدهم 7 1390 3:34 بعد از ظهر

ديارمان بالاجاده كه از ديرباز به دارالمومنين مشهور است خواستگاه زنان و مردان مومني است كه همه ابعاد دين را حرمت نگه مي دارند و به ارزش هاي الهي احترام و پاسداشت ويژه.

ديارمان بالاجاده كه از ديرباز به دارالمومنين مشهور است خواستگاه زنان و مردان مومني است كه همه ابعاد دين را حرمت نگه مي دارند و به ارزش هاي الهي احترام و پاسداشت ويژه.

ماه رمضان با همه الطافي كه به همراه خود دارد سبب پيدايش فرهنگ ويژه اي در اين ماه در بين مردمان مان شده است.مردمي كه خود خواسته به استقبال دين شتافته اند و مصداق لا اكراه في الدين هستند.

فرهنگ غني مردمان بالاجاده همواره سبب تهيه برنامه هاي مناسبتي از مردم اين ديار توسط رسانه ملي شده است از اين رو در ماه مبارك رمضان نيز برنامه مستند سحرخواني از طرف شبكه چهار سيما تهيه و آماده پخش شد.

سحر خواني در ماه رمضان بدين صورت بوده كه :فرد سحرخوان (ملا) ساعتي قبل از اذان صبح با حركت در كوچه ها به همراه يك نفر چراغ دار و يك نفر طبالچي با خواندن مدح مردم را به اماده شدن براي سحر و خواندن نماز صبح دعوت مي كردند.چراغ دار مسئول تامين روشنايي و طبالچي هم مسئوليت نواختن طبل و بيدار كردن مردم را به عهده داشتند.

 

قابل ذكر است كه با ورود فناوري اين سنت قديمي كاملا از فرهنگ روستايمان رو به فراموشي سپرده شده است.

دسته ها : فرهنگ روستا
جمعه پانزدهم 7 1390 3:3 بعد از ظهر

نوعي شادماني احترام به مسافر است كه از قديم در ايران مرسوم بود و به روش خاصي اجرا مي گرديد. درطول تاريخ دچار دگرگوني نيز شده است . خواندن چاووشي به هنگام رفتن و بازگشتن مسافر انجام  مي شده است . در گذشته به علت عدم  وسايل نقليه و در نتيجه طولاني شدن مدت مسافرت اعضاي خانواده ، دوستان ، همسايگان و اقوام مسافر پيش حركت ، در خانه ي  او اجنماع كرده و تا محل كاروان ، او را همراهي مي كردند. در اين ميان مسافر با تك تك افراد خداحافظي مي كرد ويا به بعضي سفارش هاي خاص مي نمود.

به هنگام خروج مسافر ، يكي از اعضاي خانواده با سيني حامل آينه ، ظرف آب ، ظرف گندم يا برنج و سكه به مقابل مسافر آمده و مسافر نيز پنجه ي خود را بر روي كاسه ي گندم يا برنج مي كشيد كه علامت رزق و روزي است سپس به آينه نگاه مي كرد و پس از حركت ، آب كه اساس زندگي و نشانه ي روشنايي است در پشت سر او ريخته مي شد ، سكه نيز به فقيري داده مي شد.

در باور عامه ريختن آب در پشت سر مسافر نشان از اين دارد كه مسافر سالم و تندرست باز مي گردد.

چاووش خوان از هنگام حركت مسافر از خانه تا محل پيوستن به كاروان در ميان همراهان به چاووشي مشغول مي شد و در اشعار خود از سلامت مسافر و بازگشتن او وتندرستي  خانواده  و حفظ و حمايت فاميل از خانواده ، كار و زندگي او مي گفته است. اين اشعار در پس از اسلام  با تكريم از پيشوايان ديني و فرستادن صلوات  وگاه هم خواني كردن جمعيت ، رنگ اسلامي به خود گرفت . با توجه به اين كه قرآن ني در كنار سيني آب و آينه  و گندم ( يا برنج ) و سكه افزدوه شد و مسافر خود را موظف به بوسيدن كلام الله مجيد مي داند در بازگشت مسافر نيز به همان ترتيب اقدام به آَشنايان مسافر در محل جدا شدن از كاروان مجتمع كرده به پيشواز رفته و با خواندن  همان اشعار مسافر را تا خانه همراهي مي كنند و در جلوي در خانه با توجه به توان مالي مسافر ، حيواني ( مرغ ، خروس ،  گوسفند ، غاز و ...) قرباني مي كنند و به فقرا مي بخشند.  

دسته ها : فرهنگ روستا
جمعه پانزدهم 7 1390 1:59 بعد از ظهر

قمه­ زني: اين رسم در پيش از انقلاب در بالاجاده متروك شد. در زماني كه رواج داشت در ظهر عاشورا، قبل از پايان يافتن مراسم عزاداري، عده­اي كه داوطلب قمه­ زني بودند به حياط پشت تكيه كه اكنون ساختمان جديد تكيه در آن واقع است رفته و با قمه­ يي بر سر خود مي­زد و خون مختصري مي­آمد. هدف از اين عمل اين بود كه شخص خود را داوطلب جنگ با يزيديان مي­دانست. پس از آن به گرمابه مي­رفت. 

 

عبور ذوالجناح و آتش زدن خيمه: در نزديكي ظهر عاشورا، هنگامي كه همه­  ي  دسته­ هاي عزادار در مقابل انبوه جمعيت به سينه­ زني و زنجيرزني مشغولند و نوحه­ خوان­ها به نوبت نوحه­ سرايي كرده، اسب (ذوالجناح) بدون امام حسين (ع) را وارد حياط تكيه مي­كنند در اين هنگام برخي بچه­ هاي خود را زير اسب عبور مي­دهند، بيماران نيز افسار اسب را گرفته و يا از زير ذوالجناح رد مي­ شوند و طلب شفا مي­ كنند. بيماران و هركس نذوراتي دارد مقداري پول به دارنده­ي اسب مي د هد. هم زمان نمايش جنازه­ ي بي سر حضرت علي اكبر (ع) كه بر رو چوبي قرار گرفته اجرا مي­ شود، شخصي هم نقش حضرت سجاد (ع) را دارد كه با بدني به غل و زنجير بسته شده بر اسبي نشسته و جلودار اسرا مي­باشد پس از يكي دوبار دور زدن در داخل حياط تكيه، شمر با شمشير برهنه، پيشاپيش يزيديان وارد محوطه مي­شود و شروع به رجز خواني مي­كند و اين ابيات را بر زبان مي­راند:

« 

كنون ببين در اين مكان چه آتشي بپا كنم    نه خوف از بشر مرا نه ترسي از خدا كنم

اگر خدا قيامتش به روز واپسين بود   قيامت مرا ببين به كربلا چه­ ها كنم

روان چو سيل زخون شير خواره­اش   زخون اكبر جوان زمين نينوا كنم

به شرار كينه و دونيزه­اي به دست من   فرو به چشم و سينه­ي عزيز كبريا كنم

صداي ضجه­ ي زنان ز خيمه­ ها به آسمان   چو آتشي به خيمه­ ي حريم مصطفا كنم

چنان كشم به بند شان، كبوتران اين حرم    به نزد شيعيان او، جفا چو آشقيا كنم

بريده چون نمي­ شود گلو زتيغ تيز من    سر حسين تشنه لب جدا من از قفا كنم

به زير سم اسب اين سپاه دشمن خدا   سرو تن فتادگان ز همدگر سوا كنم»


پس از رجزخواني به قصدآتش زدن خيمه­ ها حركت مي­ كند و خيمه­ ه ا را كه از گوني­ هاي كهنه درست شده (گوني پنبه) و ردآن مقداري كاه ريخته شده به آتش مي­ كشد. ناگفته نماند برخي از افراد در هنگام عبور دسته­ هاي عزادار يا ورود ذوالجناح، گوسفندي قرباني مي ­كنند. اين عمل در هنگام عبور دسته­ هاي عزادار در كوچه­ هاي محل نيز صورت مي­ گيرد. پس از پايان اين برنامه، يكي از روحانيون، روضه ­ي سيدالشهدا را خوانده و مجلس خاتمه مي­ پذيرد. پس از آن برخي افراد به منازل مسكوني كه طعام مي­ دهند مي ­روند

.


شام غريبان:

شام غريبان رسمي است كه در غروب عاشورا انجام مي­ شود. در غروب عاشورا مردم در تكيه جمع شده، دسته­ هاي عزادار نيز وارد تكيه شده و پس از كمي نوحه­ سرايي و سينه­ زني به منزل اطعام دهندگان مي ­روند. برخي غذاي خود را در منزل خود پخت كرده و براي اطعام مردم بي ­بضاعت و غريب و درمانده كه در تكيه جمع مي­شوند و به تكيه مي­برند.

  

 

ب :  مويه (موري):

مويه واكنش بيعي زنان به هنگام فوت نزديكان، دوستان و... است و نشان دهنده­ ي  استعداد ذاتي فرد مويه كننده در سرايش شعر مي­ باشد. كه في­ البداهه و در ميان جمع زنان و مردان با صداي بلند و با اندوهي تمام به سرايش مي­ پردازد. اشعار مويه شرح دلاوري، شادي، وفاداري، صداقت، دوستي، هجران، تلخ­كامي و ... مرحوم مي­باشد هم چنين از دشمني­ ها و تهمت­ هايي كه بر او رفته حكايت دارد.

اشعار مويه كه با آنگ و حزن خاصي ار نهاد مويه كننده برمي­آيد آن چنان سوزناك و غم­بار است كه بر هر شنونده­ يي تاًثير مي­گذارد و به گريه وا مي­دارد. اين استعداد بديهه سرايي مويه­ كنندگان، ما را به ياد بديهه ­سراياني مي­ اندازد كه از قديم در مزارع و كوه و دشت براي شادماني­ ها، عشق­ هاو ناكامي­ها، دوبيتي­ هاي محلي سر مي­داده­ اند بدون آن كه سوادي داشته باشند.

دسته ها : فرهنگ روستا
جمعه پانزدهم 7 1390 1:39 بعد از ظهر

 الف: سوگواري محرم؛

مهم ­ترين سوگواري مذهبي در بالاجاده، همانند ساير نقاط ايران براي شهداي واقعه­ ي كربلاست. كه با شروع محرم هر سال، آغاز مي­شود وتا 10 محرم كه سال روز شهادت امام حسين(ع) و يارانش است ادامه دارد. در آغاز كار، هياًت­ ها جهت تداركات مراسم عزاداري به هريك از اعضا، مسئوليت­ هايي مي­ دهند. در شبهاي اول چندان تحركي ديده نمي­ شود ولي از شبهاي پنجم و ششم، شور حالي ديگر پيدا مي­كند. هر شب پس از صرف شام كه توسط برخي تدارك ديده شده، دسته­ هاي سينه زني و زنجير زني كه همگي ملبس به لباس سياه هستند در تكيه­ ي محل و كوچه­ ها و محله­ ها  به راه مي­ ا تد و مراسم نوحه خواني همراه با زنجير زني يا سينه زني برپا مي­كنند. دسته از هياًت ­هاي عزادار تشكيل شده است. سالها قبل، دو گروه سينه زني به نام­هاي هياًت ابوالفضلي و هياًت صاحب الزماني وجود داشته است. چند سال جلوتر هم، دسته­ ي سومي به نام هياًت حسيني تشكيل شد كه بانيان و بيشتر اعضاي آن از طايفه ­ي غربتي مي­باشند.

اين گروه با هم ياري مردم، ساختمان هياًت حسيني را نيز در محله­ ي خود، واقع در جنوب آبادي، داير كردند. هر هياًت براي خود ساختماني دارد كه مجهز به سالن عزاداري، آشپزخانه و آبدارخانه هم چنين ظروف آشپزخانه و ظروف آبدارخانه مي­باشد.

در شب هاي ده­گانه­ ي محرم، برخي افراد كه توانگرند در تكيه و هيآًت ابوالفضلي و يا صاحب الزماني، مردم را به شام دعوت مي­ كنند بعضي نيز با دعوت كردن شماري از مردم در خانه­ي خود، نذورات خود را انجام مي­دهند.

مركز تجمع اهالي در مراسم محرم، تكيه مي­ باشد كه در وسط محل قرار دارد. در شبها، جمعيت زيادي از زنان و مردان در حياط تكيه حاضر شده  و به تماشاي مراسم جوش زدن، سينه­ ز ني و زنجيرزني مي­ پردازند اين مراسم از شبهاي پنجم و ششم، تا نيمه­ هاي شب ادامه دارد. ازدحام جمعيت در شب  ها ي تاسوعا و به خصوص عاشورا بيشتر از هر وقت ديگر است. در پيشترها، در شب هفتم، دسته ها ­  ي عزاداري بالاجاده به روستاي النگ در شمال محل كه حدود چهار كيلومتر فاصله دارد مي­رفت و در شب هشتم، دسته­ هاي عزادار روستاي النگ به بالاجاده مي­ آمد. در يكي از سالها، در حين رفتن يا آمدن دسته­ ي عزادار بالاجاده به النگ، طوق و علم روي فردي به نام (پدر حيدر علي خاكي) مي­افتد و آن شخص فوت مي­كند واز آن پس اين رفت و آمدها هم كنار رفت.

در سوگواري امام حسين(ع) مراسمي در بالاجاده برگزار مي­ شودكه به شرح آن مي ­پردازيم

:

 

علم بستن و دور دادن آن: علم (پرچم)، نشانگر پرچم امام حسين(ع) است كه با دور دادن آن به خانه­هاي مردم، آنها را به فراخواني در زير پرچم كه علم مبازپرزه با ستم و ستمگران است دعوت مي­كند. اين كار در بالاجاده در روز هشتم محرم انجام مي­شود. در اين روز سه هياًت موجود هر كدام در مناطق و محله­ هاي تحت نفوذ خود «علم» را دور مي­دهند. همراه علم چند تن از اعضاي هياًت حركت مي­كنند و به هر خانه­اي كه مي­روند با لعنت كردن يزيد و ذكر صلوات، از صاحب­خانه، وجهي به جهت كمك به امورات هياًت و مراسم عزاداري طلب مي­كنند. مقدار وجه مشخص نيست و بسته به ميل صاحب­خانه دارد. گاهي به جاي وجه­نقد برنج، روغن، قند، پارچه، و... مي­دهند. در برخي منازل، بنا به درخواست صاحب منزل، علم­دار، علم را داخل اتاق­­ها برده (به جهت تبرك جستن) برخي هم پول را به دست بچه­ ي نا­بالغ خود داده. و او به علم­دار مي­دهد. تا شايد به جهت پاك بودن بچة خداوند زندگي­شان را رونق داده و آنها را تندرست نگه دارد. در پايان، علم­دار براي اهل خانه، دعا مي­كند از جمله چيزهاي ديگر كه به علم­دار مي­دهند. روسري، شربت، شيريني و... است. حوزه­ي گردش علم براي هياًت حسيني، جنوب و جنوب شرقي محل، براي هياًت صاحب الزماني، جنوب و جنوب شرقي تا اواسط محل، و براي هياًت ابوالفضلي از اواسط تا شمال محل مي­باشد.

 

جوش زدن: اين رسم از شب اول محرم تا 10 محرم برقرار است. هر شب پيش از آن كه دسته­  هاي سينه­ زني و زنجيرزني وارد حياط تكيه شوند، افرادي با گرفتن كمرهاي يكديگر، خود را به هم نزديك كرده وبر گرد مشعلي كه در وسط حياط قرار دارد مي­ چرخند. قرارگرفتن افراد در اين مراسم بدين صورت است كه: با دست چپ كمر نفر بغلي را چسبيده و با دست راست سينه مي­زنند و همگام با حركات منظم پا، دايره­وار مي­چرخند. در قديم در وسط حياط تكيه سه پايه ­يي بود كه بر بالاي آن مشعل افروخته بود. در هنگام محرم بر بالاي سه­ پايه، پارچه ­هاي كهنه­ يي را كه پيش از محرم از مردم مي­گرفتند، مي ­افروختند و بر گرد اين آتش شعر مي­خواندند. براي جم­آوري پارچه­  هاي  كهنه، شماري از بچه­ ها را به محلات مي­فرستادند وآنها اين شعر را مي­خواندند: مشعل دله، مشعل دله، و چا بمونه، كوچه دله، جم كاندنه مم سرسو، هركس نديه، دكفه كله. ترجمه آن چنين است:

(براي كهنه ­هاي) داخل مشعل، بچه­ ها به كوچه آمدند، آنها كهنه ­ها را براي روشنايي جمع مي­كنند، هركس ندهد، (الهي) در داخل آتش بيفتد.

دسته ها : فرهنگ روستا
جمعه پانزدهم 7 1390 12:34 صبح
X