استاد سيد نصرت الله حسني بالاجاده فرزند (ابوطالب) متولد 8/2/1328 اهل و متولد و ساكن روستاي بالاجاده (بخش سدن رستاق غربي از توابع شهرستان كردكوي استان گلستان)مي باشد .

وي در خانواده اي مذهبي و متدين رشد يافته است.ايشان با وجود آنكه والدينش از سواد بهره اي نبرده بودند دوران ابندايي را در مدرسه رادكان بالاجاده ؛ دوره دبيرستان را در مدرسه نظامي و بقيه تحصيلات خويش را در دبيرستانهاي خرد و شبانه استرآبادي تا مقطع ديپلم در رشته علوم طبيعي گذراند ، سپس در سال 1352 وارد بانك تجارت شد اما به دليل علاقه و عشق وافري كه به شغل معلمي داشت پس از مدت يكسال وارد آموزش و پرورش گرديد و در مدت خدمت 30 ساله خود در مقاطع و مسوليتهاي مختلف به انجام رسالت خويش پرداخت.

نامبرده عشق و علاقه اي خاص به ائمه داشته و از دوران طفوليت به مداحي و مراثي خواني مي پرداخت و با توجه به ذوق و استعداد سرشار و ويژه كه در سرودن شعر و نگارش مقالات داشت به صورت پراكنده به سرودن اشعارمذهبي و در شروع جرقه هاي انقلاب با توجه به حضور فعال در آن برهه به سرودن اشعار انقلابي و در زمان هشت سال جنگ تحميلي به سرودن اشعار حماسي و ملي ـ وطن گرايانه در حفظ دستاوردهاي انقلاب پرداخت.

استاد حسني در سال 1373 (با سرودن شعر برار چمتا به دوش، در همايش گويشهاي محلي در سطح كشور كه در سالن همايشهاي دانشگاه تهران برگزار گرديد ) به طور جدي پا به عرصه شعر و ادب فارسي نهاد و در قالبهاي غزل – مثنوي – رباعي-دوبيتي ، با گويش فارسي و محلي مازندراني (گيلكي) و محلي منطقه غرب استان گلستان ؛ بالغ بر 6335 بيت در 347 عنوان شعر سرود كه مضامين آن بعضاً مدح و ثنا – عاشقانه- عارفانه- پنديات – حماسي و...بوده است كه نشان از استعداد سرشار ايشان دارد .

نامبرده در حال حاضر بازنشسته آموزش و پرورش بوده و هم اكنون نيز به سرودن شعر، مراثي خواني و مداحي مي پردازد ، براي ايشان از درگاه خداوند يكتا سلامتي و توفيقات روز افزون را مسئلت داريم.

 
سه شنبه بیست و ششم 7 1390 4:32 بعد از ظهر
 

جمشيد قائمي فرزند صفرعلي و طوبا در تاريخ 1 فروردين 1339 خورشيدي در بالاجاده از توابع شهرستان كردكوي واقع در استان گلستان متولد گرديد.ايشان دوره شش ساله اول تحصيل خود را در دبستان رادكان بالاجاده و فردوسي  گرگان گذراند. دو سال اول و دوم متوسطه را در دبيرستان انديشه كردكوي و سال سوم را در دبيرستان ملي (خرد) گرگان سپري نمود. سال چهارم متوسطه را در دبيرستان سعدي گنبد كاووس و سال پنجم و ششم را نيز در دبيرستان هاي (ايران شهر) و (استرآبادي) گرگان به تحصيل ادامه داد و در سال 1358 خورشيدي موفق به اخذ ديپلم طبيعي گرديد. وي سپس دوره ليسانس را در سال 1370 و دوره فوق ليسانس را در 1374 و مدرك دكتراي خود را در سال 1386 در رشته تاريخ از دانشگاه آزاد اسلامي اخذ نمودند و در تاريخ 10 تيرماه 1389 درگذشتند.
مرحوم دكتر جمشيد قائمي (پژهشگر و شاعر) از سال ها پيش، در زمينه هاي تاريخ، فرهنگ عاميانه ي تبري و آثار تاريخي گلستان و ... مشغول تحقيق بوده و  از سال 1378 در پست هاي مختلف مديريتي از قبيل مدير گروه تاريخ، مدير پژوهشي دانشگاه و مدير پژوهشي دانشكده علوم انساني با دانشگاه آزاد اسلامي شهر ري به همكاري پرداخته بودند. ايشان يكي از مؤلفين واژه نامه ي بزرگ تبري بوده كه جلد اول آن در بهار 1377 خورشيدي به چاپ رسيده است.

 

آثار ايشان

1- واژگان بزرگ تبري، ج 1

2- سورم سرا (نگاهي به بالاجاده ي كردكوي) با همكاري كريم الله قائمي

3- زبانزدها و ضرب المثل هاي مازندراني ج ا (كارگروهي )

4- صحيح نسخه خطي "روزنامه مازندران"

5- فرمانروايان مازندران

6- برج رادكان، در قلمرو مازندران، ج 3 - به كوشش حسين صمدي، تهران، حاجي طلايي،1374 ، صص 181-191

7- طغيان حسينقلي خان جهانسوز در استرآباد و مازندران (نامه خوارزمي) گرگان

8- مرز تاريخي مازندران و گرگان كجاست؟، هفته نامه (پيك خزر)

9- ظل السلطان و حكومت مازندران  و گرگان(1277 - 1279 هـ ق)، تاريخ البرز، مجموعه مقالات پيرامون تاريخ مازندران، گيلان، گلستان و سمنان، ج 1 ، به كوشش: تيساپه اسدي، قائم شهر: روجا، بهار 1378، صص 21-30

 

اشعار

1- جواديان كوتنايي

2- گيله وا

3- نسيم 1

4- نسيم2

سه شنبه بیست و ششم 7 1390 4:21 بعد از ظهر

قال رسول الله (ص): اَشرَفُ المَوتِ قَتلُ الشَّهادَهٌ

همين تربت پاك شهيدان است كه تا قيامت مزار عاشقان و عارفان دارالشفاي آزادگان است. امام خميني(ره)

مهمترين خاطرات و ماندگار ترين لحظات از افراد تنها بسته به وجود خارجي افراد نيست، چه بسا افرادي كه با وجود فناي جسم خاطرات زيبا از خود به يادگار گذاشته اند.اما خاطرطي كه از برادر شهيد برجا مي ماند ماندني تر و خواندني تر است.


در سه دهه آخر سنه 1346(1/12/1346) غنچه ايي از باغ بهشت با طراوت خاص خويش به گلستان خانواده اي افزوده شد وبا عطر فرح بخش وجودش بوستان خانواده را مزين نمود. اين كودك نيك فرجام كه با طينت پاك خلق شد، محمد جعفر نام گرفت و در جمع خانواده ايي پر تلاش و مذهبي كه طريق معيشت دوران از راه خاك بوده با زحمات بي شائبه والدينش دوران كودكي را پشت سر گذاشت.

قبل از ورود به دبستان مطابق رسم معمولي خانواده به محيط مصفاي مكتب خانه وارد شد و قرآن را فرا گرفت.زان پس براي فراگيري علوم پيشرفته امروزي به دبستان رفته.اما به علت بعضي مسائل جانبي وضعيت درس ايشان در حد مطلوبي نبود و به همين علت در سال سوم راهنمايي بدون كسب مدرك قبولي تحصيل را رها كرده و براي پر كردن اوقات بيكاري به اموري نظير بنايي و كشاورزي پرداخت.


وجود محمد جعفر سرشار از محبت و صميميت بودو هميشه با خواهر و براردهاي كوچكترش توصيه مي كرد كه به فراگيري علوم قرآني بپردازند.

او علاقه فراواني به جبهه رفتن داشت، عضو بسيج محله شد و يك هفته آموزش نظامي را فراگرفت. او تصميم داشت به عنوان بسيجي به جبهه برود ولي به علت بيماري به او اجازه رفتن ندادند و پس از آن در آزمون نيروي هوايي موفق به كسب نمره قبولي شد. اما به علت اعزام شدن به خدمت سربازي نتوانست به اين آرزوي خود جامه عمل بپوشاند. چهار ماه خدمت آموزشي را در پادگان چهل دختر به اتمام رساند و بعد از آن به منطقه سردشت اعزام شد.

او هر بار كه مرخصي مي آمد سخنانش سرشار از عشق به خدا بود و سيرتش نشان ميداد كه شربت شهادت را خواهد نوشيد.

روزي خواهر شهيد از مادر تقاضاي چارد مشكي كرد، اما مادر مخالفت مي كند. چون دخترك كوچك بود، برايش چادر گلدار دوخت. محمد جعفر عزيز كه ناظر گفتگوهايشان بود گفت: صبر كنيد من به زودي شهيد ميشوم بعد براي شما چادر مشكي مي گيرند.

گاهي اوقات به قبرستان كنار روستا مي رفت و كنار آرامگاه پدر بزرگ مي نشست و ميگفت: به همين زودي مرا هم اينجا مي آورند و كنار تو دفن مي كنند.

آخرين بار كه محمد جعفر براي مرخصي آمد، قبل از رفتن به جبهه خواب ديد، ساختماني با فرش هاي ملون و انواع زينت ها و فضاي معطر كه گويي از بهشت است به او ندا ميرسد كه اينها همه مال تو و اينجا جاي توست.

وقتي كه بيدار شد خواب را براي پدر بيان مي كند، پدر كه اصل مطلب را فهميد دانست كه محمد جعفرش سفر طولاني در پيش دارد.محمد جعفر براي آخرين بار همه خانواده را وداع گفت و عزم ميدان كارزار گرديد و در سوم خرداد 1366 به درجه پر فيض شهادت در منطقه سردشت به علت اصابت گلوله به ناحيه مغز نائل آمد.

وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ الله اَمواتاً بَل اَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يَرزِقُون. ((گمان مبريد كسانيكه كشته شده اند در راه خدا مرده اند، بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان روزي مي خورند.)) .:آل عمران-169:.


نه تنها محمد جعفر زنده است، بلكه خاطرات او براي ابد در ذهن همه جاودان خواهد ماند. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

به نقل از سايت : بالاجاده

سه شنبه بیست و ششم 7 1390 3:58 بعد از ظهر
X